Wednesday, April 2, 2008

سيزده بدر




چقدر سريع جواب داد... درست چند لحظه بعد از مراسم نمادين گره زدن سبزه ها و پرت كردن اونها به داخل رودخونه، سه عدد دختر دم بخت از اونور رودخونه رد شدن







و اين چهره آشنا كه در ساحل "حاجي بكنده" پيداش كرديم




و در كمال پر رويي به جاي اينكه بريم باهاش عكس بگيريم ازش خواستيم كه بياد باهامون عكس بگيره






شمام با ديدن اين عكس ياد ماموريت غير ممكن مي افتين؟







هتل كوثر_ مجتمع تفريحي زيبا كنار













دستي كشيدن، نمونه بارز ******** و نقض حقوق شهرونديه. اما ما اين كارو كرديم، چون سيزده بدر بود
.
.
پ ن 1: فقط عكس هاي سوم، چهارم و هشتم كار خودمه. بقيه رو همراهان گرامي گرفتتن كه خيلي ممنونم
پ ن 2: به خاطر جلوگيري از تشويش اذهان عمومي، دسترسي به كلمهء ******** امكان پذير نمي باشد

نوروز 87


كودكانه


بوي عيدي، بوي توت، بوي كاغذ رنگي
بوي تند ماهي دودي وسط سفرهء نو
بوي ياس جا نماز ترمهء مادر بزرگ
با اينا زمستونو سر مي كنم
با اينا خستگيمو در مي كنم
شادي شكستن قلك پول
وحشت كم شدن سكهء عيدي از شمردن زياد
بوي اسكناس تا نخوردهء لاي كتاب
با اينا زمستونو سر مي كنم
با اينا خستگيمو در مي كنم
فكر قاشق زدن يه دختر چادر سياه
شوق يك خيز بلند از روي بته هاي نور
برق كفش جفت شده تو گنجه ها
با اينا زمستونو سر مي كنم
با اينا خستگيمو در مي كنم
عشق يك ستاره ساختن با دلك
ترس نا تموم گذاشتن جريمه هاي عيد مدرسه
بوي گل محمدي كه خشك شده لاي كتاب
با اينا زمستونو سر مي كنم
با اينا خستگيمو در مي كنم
بوي باغچه، بوي حوض، عطر خوب نذري
شب جمعه پي فانوس توي كوچه گم شدن
توي جوي لاجوردي هوس يه آب تني
با اينا زمستونو سر مي كنم
با اينا خستگيمو در مي كنم
.
.
شعر: شهريار قنبري
صدا: فرهاد
عكس: خودم